تصویرگر

تصویرگرم ولی زندگی رو تو قالب یه کاغذ نمی تونم بگونجونم!

تصویرگر

تصویرگرم ولی زندگی رو تو قالب یه کاغذ نمی تونم بگونجونم!

میرم

می خوام برم..برای همیشه..میخوام برای همیشه برم . کی؟ کجا؟ خودمم نمی دونم.تصمیم خیلی جدیه. همه فکر میکنن دارم مزاح می کنم ولی... ای کاش. کاش فقط یه نفر باور کنه که تصمیم جدیه... خسته شدم از این آب از این خاک از این سرزمین. از این کشور. خسته شدم از این شهر از این منطقه از این خیابون از این کوچه از خونمون.از اتاقم . از خودم . از زندگی. خسته شدم .

من یه سیب کرم خوردم که می خوام یه روزی بذارم و برم...از این همه یک نواختی. بی رنگی می خوام فرار کنم.

حتی از بقالی سر کوچه هم خسته شدم.حتی از درخت جلوی در هم خسته شدم.از این آسمون خسته شدم.

می رم شاید آسمون جای دیگه یه شکل دیگه باشه.شاید آدمای جای دیگه یه طور دیگه باشن.شاید حتی کوچه هاشون خونه هاشون خیابوناشو دلاشون درختاشون کلاغاشون پنجره هاشون تیر چراغ برقاشون متفاوت باشه...شاید....

می خوام همه چیز و بذارم و برم..همه چیز... رفتن بی چمدون..

حتی عینکم رو هم می خوام بذارم و برم شاید بدون اون دنیا یه رنگ دیگه باشه شاید همه چیز متفاوت تر باشه..این طوری بهتره..

شاید برم کره ی ماه.شایدم برم مریخ..شایدم اون دنیا. کی می دونه.....

مهم اینه که می خوام برم...

رفقا حلال کنید

رفقا برام بخواهید.

گوته میگه:وقتی حوصله ی زندگی کردن و نداری

,برو جلوی پنکه حداقل باد مصنوعیش حال و هوای سرت رو عوض کنه.!  

 

دوروغ گفتم!گوته نگفته 

خودم گفتم.........